پسر:سلام عزیزم خوبی؟
دختر: نه عشقم... یه اتفاق بدی افتاده
پسر: اتفاق بد؟ چی شده؟
دختر: فکر کنم وقت جداییمون رسیده
پسر : چی؟ولی چرا آخه؟
یه خونواده منو میخوان واسه پسرشون...
مامان بابای منم راضین...
اومدم واسه همیشه ازت خداحافظی کنم .
به خاطر همه چی ازت ممنونم ،
به خاطر محبتات، دلگرمی هات ...
خاطره های دو نفرمون...(دختره زد زیر گریه)
دختر : پویا من باید برم نیم ساعت دیگه مامان پسره میاد خونمون که منو ببینه
میخواس بره خونشون یهو پسره دستشو گرفت!!
دختره گفت: دیوونه شددی پویا؟
پسره گفت: اشکاتو پاک کن نفسم...
دوست ندارم نیم ساعت دیگه مامانم عروسش رو ناراحت ببینه...
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها:
عاشقانه,نفسم,عشق از نوع چت رومی,باحال,,